From your album:
"Wall Photos"
قومی متفکّـــــرند در مذهب و دین جمعـی متحیّــــرند در شک و یقین

ناگاه منــــادییی در آیــــــد زکمین کای بیخبران ره نه آنست و نه این
Added today · ·
Noorullah Noori
Noorullah Noori
می دانی یکی از زیبایی های جامعه در چیست؟ تنوع افکار و دیدگاه ها و راه و روشی که مردم برای زندگی خود اختیار می کنند.
اگر چنین نبود، تصور کن که اصل نسبیت (تحول، تنوع و تکامل) ماهیت و ارزشی نداشت و بجای آن اصل مطلقیت (وحدت، نظم و ثبات) زندگی آدمیان در اجتماع را چقدر ناراحت کننده می ساخت.
مهم نیست که کی راه درست را می پیماید و کی غلط را، بلکه مهم آن اس... Read Moreت که این کثرت آراء و اندیشه ها و اختیار هر فرد به داشتن، بیان، تحول و انکشاف آن ارزشی والاتری دارد، زیرا شکی نیست که آنچه را ما امروز درست می خوانیم و ارزش می نهیم، فردا غلط باشد- اصل نسبیت همین را برای ما می آموزد
Yesterday at 2:46am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
"تنوع افکار و دیدگاه ها و راه و روشی که مردم برای زندگی خود اختیار می کنند" بیشتر با نظریه کثرت گرایی جور می آید تا نسبیت و نسبی گرایی.
Yesterday at 3:29am · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
در واقع کثرت گرایی خود مبتنی بر اصل نسبیت است. اگر دقت شود، زمانی که ما باور مطلق داریم نوع جزم اندیشی و انحصارگرایی فکری به ما دست می دهد و همه در ها را نه تنها برای کثرتگرایی، بلکه برای شمولیت گرایی نیز می بندیم. لذا رابطه میان مطلقگرایی و انحصارگرایی به اندازه ی نزدیک و قطعی اند که ارتباط میان نسبیتگرایی با کثرتگرایی.
Yesterday at 3:30am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
در کدام حوزه چنین است؟ یعنی در کدام حوزه کثرت گرایی مبتنی بر اصل نسبیت است و این اصل که می گوید، چیست؟
Yesterday at 3:36am · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
نظریه ی نسبیت بر سه اصل بنا یافته است:
اولی تنوع و کثرت، یعنی هستی متشکل از پدیده ها و موجودات متنوع است.
دوم، اختلاف و تضاد، یعنی تداوم هستی نه بر پایه ی وحدت، بلکه بر اساس تضات و اختلاف میان پدیده ها و موجودات است- همین است قانون علت و معلول
سوم، تحول و تکامل، یعنی ما در طول زمان و با توجه به عوامل وضعیتی و جغرافیای متفاوت، تحول خواهیم یافت، پس قاعده، ارزش و قانون یک جامعه و جغرافیا را نمیتوان بالای دیگران تطبیق نمود و عین بازده را توقع داشت
Yesterday at 3:39am · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
نتیجه اینکه در واقع، نسبیت یک مفهوم و یک نظریه ی وسیع است و کثرتگرایی تبعی از تبعات و جزئی از اجزاء آن می باشد
Yesterday at 3:39am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
ببین عزیز، من منکر این نیستم که کثرت گرایی و نسبی گرایی در نقاطی به هم میرسند. حرفم این است که شما به نحوی این دو را خلط کرده اید یا اگر هم نکرده اید بگوید در کدام حوزه فکری یا عملی کثرت بر بنیاد اصول نسبی ست. یا به قول شما مبتنی بر اصل نسبیت است.
Yesterday at 3:44am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
در ضمن این اصل که می گوید چیست؟ و چگونه است؟
Yesterday at 3:48am · Delete
Khalil Friend
Khalil Friend
من فکر میکنم شما هر دو از مفهوم شعر برداشتهای نادرست دارید.
شعر فوق دو بعد معنایی دارد 1ظاهری 2 باطنی
بعد ظاهری آن مربوط میشود به زنده گی روزمره مثلا شما دو نفر را در حال مناقشه ومناظره کردن در نظر گیرید که هر یکی برای به کرسی نشاندن هدف خود دلیل های برای طرف مقابل پیشکش میکند.ناگاهان شخص سومی وارد میشود و ادعای هر دو شخص مذکور را با دلایل قانع کننده رد میکند.
Yesterday at 3:57am · Delete
Khalil Friend
Khalil Friend
بعد باطنی آن مربوط میشود به دین و مذهب که انسانها برای خود اختیار کرده اند و بسیار پابند آن می باشند ودر بعضی حالات برای ثابت کردن دین خود وارد جروبحث هم میشوند درست مانند فوق شخصی سومی وارد میشود وهردو را رد میکند.
Yesterday at 3:59am · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
دوست عزیز حکمت مانا، متشکرم محاجه ی تان. به باور بنده کثرتگرایی امروزی بیش از آنکه یک تئوری فلسفی یا علمی باشد، یک ارزش اخلاقی است که بازتاب آن را در قرارداد های اجتماعی و بین المللی (مثلاً حقوق بشر) می بینیم. اما برعکس، نسبیت بیش از آنکه یک ارزش اخلاقی باشد، یک تئوری به یپمانه ی قانون فراگیرنده ی تاریخی، اجتماعی، انسانشاختی، طبیعت شناختی ... است ک... Read Moreه هم از جانب علما و هم فیلسوفان پذیرفته شده است- حداقل در عصر امروزی، قطع نظر از استثنائات.
اگر شما، کثرتگرایی را به عنوان تبعی از اصل نسبیت نمی بینید، پس خیلی های مایل ام که نظریات شما را در این خصوص بشنوم
Yesterday at 4:05am · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
و جناب خلیل خان، حرف شما هم با توجه و احترام به اصل کثرتگرایی محترم است. اما باید بگویم که بحثی را جناب حکمت مانا و من داریم هم چندان بدور از حوزه ی سخن منظوم مطرح شده از جانب یوصفی صاحب نیست. فقط تفاوت در آن است که بیش از آنکه ما به تعبیر، تبیین و یا توجیه مصراع نظم بپردازیم، به مبانی نظری جوهر سخن شاعر پرداختیم. لذا، گزاف گویی نیست، بلکه مناظره ی تئوریک (علمی و فلسفی) بر محور اصول و مبانی استدلال و سخن شاعر است.
Yesterday at 4:09am · Delete
Ahmad Jawad Wafa
Ahmad Jawad Wafa
بچه ها!! خیلی گپای کلان کلان میزنین
Yesterday at 4:11am · Delete
Samia Yusufi
Samia Yusufi
من از همه شما دوستان بسیار ممنون استم ، من امیدوار استم که دوستان زیادی در فیس بوک داشته باشیم و موضوعات را مطرح کنیم و مفکوره های ناب شانرا داشته باشیم، بسیار ممنون از همه شما تشکر
Yesterday at 5:01am · Delete
Khalil Friend
Khalil Friend
تشکر آقای نورالله .جان بنده دانشجوی ادبیات هستم بنا موضوع را با نگرش شاعرانه با کمی و کاستی که داشت تعبیر نمودم امید که باعث رنجش خاطر شما نشده باشم.و باید عرض کنم که ما به دانش انسان وقتی پی میبریم که با وی صحبت ویا متن از وی را به خوانش بگیریم.چنان که از صحبت های تان معلوم میشود انسان دانشمند باید باشید تشکر از همه با امید موفقیت های مزید تان
Yesterday at 5:12am · Delete
Khalil Friend
Khalil Friend
و جا دارد که از دانش و استعداد حکمت جان در مباحثه و مناقشه یاد آوری کنم دانشتان قابل قدر است آقای حکمت
Yesterday at 5:21am · Delete
Khalil Friend
Khalil Friend
و همین طور از سمیعه جان که باعث چنین مناقشه زیبا و آموزنده شدند آیا فکر می کردید که موضوع به این درازا کشانیده شود؟
Yesterday at 5:25am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
سر و کار من با نور الله نوری ست و هرکسی دیگر که این قضیه برایش مسله است: عزیز برادر، یک مشکل اینجاست که شما هی سعی دارید مفاهیمی را وارد این بحث نه چندان انتزاعی کنید که به نوبه خود هر یک نیاز به تعریف و تفسیر دارد، از آنجمله "حقوق بشر"، "اخلاق و ارزش های اخلاقی"، "انسان شناسی"، "تاریخ"، "طبیعت شناسی" و همینطور بیشتر و بیشتر، که هریک بحث را منتزع و... Read More غیر قابل تعمیم می کند. بیا از سر شروع کنیم: حرف من این است که تنوع ریشه در نسبیت ندارد. بلکه تنوع در نفس خود دارای منشه و اصل منطقی است. این به آن معنا نیست که این دو کاملا جدا از هم و تلفیق ناپذیر اند.
Yesterday at 5:41am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
عالم پر است از تنوع و کثرت. نه نسبیت. نسبیت تنها در قضاوت و دریافت های کاملا ابتدایی از تجربیات گاه متفاوت و گاه یکسان ممکن است. اما به محث که وارد تفسیر شویم نسبیت رنگ می بازد. بگذار مثال بیاورم: به رنگ های دوروبرت نگاه کن: سرخ، زرد، سیاه، سفید، آبی... چگونه می خواهی آنها را با تیوری نسبیت تبیین کنی؟ پیچیده تر از آن در قضاوت های اخلاقی: بد برای یک... Read More آمریکایی و یک افغان فرق می کند. چنین فرض می کنیم. اما وقتی وارد تلقیات ما از عمل و پدیده بد شویم و بخواهیم آنرا در پرتو مقدمات و نتیجه بیان کنیم می بینی که همه به این باورند که نباید کسی را به قتل رساند.
Yesterday at 5:42am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
. یا در نتیجه یک بحث جامع در چیستی عمل دزدی همه به این باورند که دزدی عمل زشتی است. صرفا چگونگی این قضاوت هاست که از هم متفاوت است و الا در نهایت دزدی عملی نیست که صرفا ما یا دیگران با ان مواجه باشند. نسبیت در قضاوت های اخلاقی به این معنا است که این قضاوت ها قیاس ناپذیر اند. در حالی که اینطور نیست. من فلسفه اخلاق کانت را می توانم بفهمم وقتی می گوید " کاری بکن که بتوانی مدعی شوی که عمل ات قاعده عام گردد."
Yesterday at 5:42am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
اینطور نیست که بگویم تلقی "درد و رنج" یک فلسطینی و یک افغان متفاوت و قیاس ناپذیر است. مطلقا یکی هم نیست، یعنی تفسیر و درک من از خدا نخواسته "مرگ برادرم بر اثر بمباران" ممکن است به درجاتی متفاوت از درک یک فلسطینی یا هر کسی دیگر باشد. اما آنچه مهم اند درجات و مراحل در تفسیر و درک نیست بکله فی نفسه نتیجه اخلاقی است که از آن بدست می آید و کماکان نزد همه یکسان و قریب به هم اند.
قرار نیست به کل جوانان عزیز ایران تجاوز بشود تا همه درک یکسان از تجاوز در زندان داشته باشند و آنرا بفهمند. اینطور نیست.
Yesterday at 5:43am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
در ضمن من به شدت مخالف این عقیده ام که : "مهم نیست که کی راه درست را می پیماید و کی غلط را، بلکه مهم آن است که این کثرت آراء و اندیشه ها و اختیار هر فرد به داشتن، بیان، تحول و انکشاف آن ارزشی والاتری دارد.."
خیلی هم مهم است که کی راه درست می پیماید و کی غلط را.
تصور کن من می خواهم "دزد" شوم و شما می خواهید "جامعه شناس" یا "اقتصاد دان" یا "معلم" شوید. برای شما فرقی نمی کند؟ در نتیجه به دلیل تیوری نسبیت، برای هیچ کس نباید فرق کند؟
Yesterday at 5:46am · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
این هم حرف آخر من:
کثرت و تنوع توجیه پذیر است، اما نسبیت و نسبی گرایی نیست!

در ضمن در دیدگاه نمی دانم چندمی، اشتباهی رخ داده:
محض را محث نوشتم. ببخشید. عجله داشتم برق نرود...... Read More

مانا باشید.
بدرود
Yesterday at 5:57am · Delete
Wahid Akbari
Wahid Akbari
ترسم نرسی به کعبه اعرابی
این راه که تو میروی به ترکستان است
Yesterday at 9:49am · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
جناب حکمت مانا، از این مباحثه با شما نه تنها خیلی ها لذت می برم بلکه بسیار می آموزم. در یک نقطه با شما کاملاً هم نظرم و آن اینکه، کثرت بیش از آنکه ارزش باشد، یک واقعیت است، ولی هدف من از عنوان کردن کثرتگرایی به مثابه ی یک ارزش اخلاقی این است که کثرت به عنوان یک واقعیت در هستی-حداقل در طبیعت ما-از آغاز تاریخ وجود داشته،اما در خصوص جامعه ی انسانی(عقیده، اندیشه، طرز دید، خیال، میل و نیاز) این واقعیت تنها در قرون جدید پذیرفته شده و به عنوان یک ارزش اخلاقی جهانشمول گردیده است.
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
حتی تا کنون نیز بسیاری از افراد اند که نه تنها اصل کثرتگرایی را بلکه واقعیت کثرت را نیز نمی پذیرند و مانند عرفا و افلاطون دیدگاه وحدت الوجود و مانند شریعتی، تئوری توحید را با جزم اندیشی خاص خودشان پیش میکشند
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
بنابراین ما بیش از آنکه با یک مقوله سر و کار داشته باشیم، با دو مقوله سر و کار داریم: اولی کثرت و دومی کثرتگرایی.
کثرت و تنوع چنانکه گفتیم، یک واقعیت طبیعی است و یکسانی میان موجودات و تنوع را رد می کند.
این همان چیزیست که هم نسبیت مطرح شده از جانب فیلسوفان و هم نسبیت مطرح شده از جانب علما (بویژه انشتین) آن را به قوت تمام حمایت می نماید.
مقوله ی دیگ... Read Moreر، کثرتگرایی است و به عنوان یک ارزش اخلاقی، برخواسته از همین واقعیت کثرت و تنوع نه تنها در موجودات و سایر پدیده ها، بلکه در آراء و اندیشه های آدمیان است.
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
شما از کانت و فلسفه ی اخلاق آن یاد نمودید و به نظر می رسد که آن را مطالعه هم کرده اید. شما حتماً در آن فلسفه به یک مشکل رو به رو شده اید- چنانکه من شده بودم و آن اینکه، کانت را باید چه دانست: یک فیلسوف اخلاق مطلق اندیش یا که نسبی نگر؟
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
همچنان که در کثرتگرا بودن جناب کانت که هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
آنچه من تا هنوز محاجه و استدلال دارم این است که، کثرتگرایی بخشی از نظریه ی نسبیت است، زیرا نسبیت در درون خود اصل کثرت و تنوع را داشته و از آن در مقابل مطلقیت که اصل وحدت را پیش می کشد، دفاع می کند
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
در مورد سوال شما که نقدی بر گفته ی من بود (اگر شما دزد شوید و من جامعه شناس یا اقتصاد دان و یا هم معلم فرقی برای من دارد یا خیر؟) باید بگویم که اولاً پاسخ من در این خصوص را که حتاً حدس زده می توانید، زیرا هر دو مدعی یک سیاق یا تیپ از مردم استیم. ثانیاً طبعاً این موضوع بر می گردد به طرز دید شخصی من و تو هر کسی دیگر.
اگر این را از یک فردی که با هیچ ی... Read Moreکی از این مفاهیم و اسما آشنایی نداشته باشد بپرسی پاسخ آن با هر دوی مان متفاوت است.
یا هم این سوال را از یک شخصی که خودش دزد باشد، بپرسی پاسخ آن چه خواهد بود؟
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
به هر حال، می خواهم این نکته را برسانم که حقیقت یک چهره ی واحد را ندارد. حقیقت چهره های متفاوت و گوناگون را داراست. این همان حرفیست که هم نظریه ی کثرتگرایی مطرح می کند و هم نسبیت. کثرتگرایی به این عنوان که گوناگونی جلوه های حقیقت و راه های رسیدن به آن یکی نیست. و نسبیت نیز همین حرف را می زند که حقیقت در شرایط و محیط متفاوت، چهره های مختلف را بخود می گیرد.
مهم آن است که این حقیقت بیش از آنکه یک واقعیت عینی باشد، یک مفهوم انتزاعی است که شناخت و درک آن از فردی تا فردی متفاوت است
3 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
شما در سوال تان خواستید، موضوع اخلاقی را مطرح سازید- شرافت و شرارت، خوبی و بدی، تعالی و پستی را.
این سوال را اگر کانت می پرسیدید می گفت، خوب دزدی در هر حالتی- کاملاً شبیه آنچه جناب ایشان در باب دروغ یا زنا می گوید- امر شریریست. اما این حرف مطلق نگرانه است- تا نسبینگرانه
ما نمی توانیم دو فردی را که یکی از روی هوس و دیگری از روی نیاز اشد دست به دزدی ... Read Moreمی یازند را یکی بدانیم. همین است که بجای آن امروزه تئوری نسبیت در اخلاق این حکم را می کند که در حالات، شرایط، محیط و وضعیت متفاوت، رزایل می تونند جای فضایل را بگیرند، و فضایل جای رزایل را
2 hours ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
به هر حال، بسیار گفتم، و فکر می کنم دیگر دوستان از این بحث ما خسته می شوند. خلاصه می گویم اینکه: نسبیت در درون خود اصل کثرت را دارد و آن را به عنوان یک واقعیت طبیعی و اجتماعی می پذیرد
کثرتگرایی که برخواسته از همین واقعیت است، بیش از آنکه خود یک واقعیت باشد، یک ارزش اخلاقی است و چون مدعی پذیرش واقعیت تنوع و کثرت می باشد، لذا رابطه ی بسیار نزدیک با نسبیت دارد
2 hours ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
برای من بحث و طرف بحث مهم است و هر کسی که می خواهد در این "اهمیت" سهمی داشته باشد باید خود را به نحوی درگیر این قضایا کند. منظور این نیست که به چرند گویی بپردازند، بلکه می توانند در کمال خاموشی هم ما را نقد کنند و هم اگر ممکن بود از نتیجه بحث ما یک کم، حتا یک زره، بیاموزند. پس گور پدر خسته شدن و نشدن. هر که خسته شد، پنجره فیس بوک را ببندد و برود یک... Read More گوشه ای بنشیند و ...

اما، نسبیت لامذهب:
یاد آور شوم که من به حد کافی در مورد کثرت گفته ام و در عین حال برای شما دوست خوب (نور الله نوری) نیازی به شرح کثرت و تنوع نیست.
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
نوری عزیز، هنوز هم به شدت مخالفم. تلقی من از حرف های شما این است که خوب نفمیدید. ببخشید ها، اما من اینطور فکر می کنم. این به خودی خود به هیچ معنا نسبی نیست. زیرا شما نسبیت را اصل می دانید حال آنکه اینطور نیست. می گوید اگر از دزد بپرسی، دزدی خوب است یا نه؛ لابد می گوید بله خوب است. اما هیچ دزدی نمی خواهد پول که دزدیده را یکی ازش بدزدد. عمل دزدی به کلی بر اساس یک اصل دیگر تبیین می شود نه اینکه خود یک اصل باشد و بیان کننده پدیده های دیگر.
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
دزدی اصل نیست، زیرا زاده فقر است، و اگر منشه آنرا از بین ببریم، خودش نیز به احتمال زیاد از بین می رود. مرادم از فقر تنها فقر مالی نیستمن هیچ دوست ندارم کثرت را در چیزی خلاصه کنم، زیرا این خود انکار کثرت است. اما اینکه کثرت گرایی پدیده امروزیست (هرچند آنرا نمی پذیرم) نباید چنان معنا شود که کثرت مطلقا امروزیست. امروزه می دانیم که زمین به دور خورشید م... Read Moreی گردد، در قرون وسطی و قبل از آن و قبل از گالیله و کپلر و انشتین کمتر کسی آن را می پذیرفت، خام می نماید اگر که بگویم در آن زمان حقیقت گردش زمین به دور خورشید نیز "دیگر" بود یعنی آن وقت خورشید به دور زمین می گردید.
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
تصور کن من می گویم: شیر سفید است. و یک انگلیسی زبان می گوید نه. شیر white است. زیرا حقیقت "شیر" با زبان بیان می شود، و اگر حقیقتی قابل بیان نباشد وجود ندارد، در عین حال ساختار فارسی و انگلیسی تلفیق پذیر نیست و با هم تفاوت دارد، پس حقیقت نیز باید برای یک فارسی زبان و انگلیسی زبان متفاوت باشد. آیا این تلقی و استنباط نسبی درست است؟ آیا ما با دو حقیقت و دو "شیر" روبرویم؟ کدام یکی شیرین تر است؟
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
در مورد کانت من چیزی نمی گویم چن می ترسم "به نسبت" شناختم از او "اشتباه" داوری کنم و ناصواب بگویم. حال آنکه می انگارم کانت، کانت است و غیر از آن هیچ چی نیست.
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
هر قتلی اضافی غیر اخلاقی، زشت و جرم است. و هر دزدی ای زشت، غیر اخلاقی و بدون شک جرم. من هیچ داوری اخلاقی را که توجیه کننده یک دزدی و قتل باشد قبول نمی کنم، تو می خواهی قبول کن نمی خواهی نکن. من حیرت می کنم وقتی می گویی دزدی از روی هوس و دزدی از روی نیاز باهم فرق می کنند! زیرا تو "هوس و نیاز" را باهم خلط می کنی و نتیجه می گیری که عمل حاصله از آن یعنی "دزدی" نسبی است، یعنی یکی زشت است و دیگری نیست.
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
در "دزدی از روی هوس و دزدی از روی نیاز"، بحثی اگر باشد روی "هوس" و "نیاز" است. نه "دزدی" زیرا دزدی نتیجه آن دو مقوله اولی است. و تکلیفش روشن است. اصلا شما چگونه می خواهید "نیاز" و "هوس" را در یک مثلا دزدی،تشخیص دهید، و مطمعین باشید، تشخیص و قضاوت تان درست و عادلانه است، در حالیکه معتقد اید "قضاوت ها، عدالت ها، تشخیص ها و اساس ها نسبی اند. بگوید عزیز برادر چگونه؟؟؟
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
دوست عزیز من حکمت مانا، یک باره شما چند مسئله را طرح می کند که هر کدام بحث جداگانه ی را می خواهد، مثلاً شناخت حقیقت، تاریخ کثرتگرایی، ملاک های شناخت ارزش های اخلاقی، چگونگی داوری و قضاوت های ذهنی فردی... و ساده نیست که این همه را بطور گسترده توضیح داد. همچنان می دانم که من هم در طرح این مسائل مساویانه مسؤل ام- نمی گویم مقصر، می گویم مسؤل.
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
من به این باورم که نسبیت اصل نیست. و نباید همینطوری نسبی انگار و نسبیگرا بود. زیرا عقالانیت و نقد و ابطال بلاخره ما را به حقیقت ها نزدیک می کند.
در عین حال به هیچ وجه حاضر نیستم نسبیت و کثرت را با هم خلط کنم یا یکی را جز دیگری یا بر عکس آن یکی را کل این یکی بدانم.
نسبیت را به کلی نفی هم نمی کنم، اما هیچ اصلی برای آن نمی پذیرم زیرا هرچند به سختی ا... Read Moreما توسط نقد و گفتگو و تفسیر و تعقل قابل حل است و می شود از شر آن خلاص شد.
به هیچ عنوان قبول ندارم که با دو اسلام روبرو ایم، یکی طالبانی و یکی آنچه امام علی و دکتر سروش از آن حرف می زند!
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
به هر حال، می کوشم که هر کدام موضوعات مطرح شده ی تان را یک یک به نقد گیرم و براهین و استدالات خویش را پیشکش کنم.
در باب مثالی که از شیر آوردید و آن را بخاطر توجیه مسئله ی شناخت حقیقت مطرح کردید و خواستید با مثال آوردن ابزار بیان، چهره های یک حقیقت واحد را که در اینجا شیر است، توجیه بکنید. اساساً این دیگر نمی تواند با ملاک های نسبیگرایی علمی قابل سنجش باشد. مثلاً ما اصلاًدر جهان خارج از خود مان حقیقتی به نام شیر نداریم: .
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
این انعکاس ذهن و وجود ما نسبت به یک ترکیب عناصر کیمیایی است که ما آن را بگونه شیر تلقی می کنم و اسمش را هم گذاشتیم شیر، یا میلک یا دوده یا هرچیزی دیگری. حالآنکه، اگر زنجیره ی این ترکیب عناصر- چنانکه در طول تاریخ تغییر یافته، باز تغییر کند، دیگر ما شیری نخواهیم داشت
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
کاملاً همانگونه که در آغاز پیدایش موجودات ما شیر نداشتیم، بلکه این مرکب در طول زمان تغییر یافته است و آنچه ماهیتش تغییر کند، حقیقت شده نمی تواند. بنابراین، بالای آنچه ماهیتش تغییر پذیر است، ما نمی توانیم مقوله ی حقیقت را که بار خیلی های سنگین ارزشی دارد، بکار ببریم. اما اتفاقاً این مغالطه مدام حتی از جانب بزرگمردان صورت می گیرد.
بنابراین، مسئله ی شیر نیز یک موضوع نسبی است، تا مطلق
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
و چون ماهیت آن نسبی است، لذا کاربرد هر واژه یا استعاره ی به آن می تواند بالنسبه باشد
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
در باب کثرتگرایی و تاریخ آن با شما چنانکه گفتم، موافقم، و هیچگاه مدعی آن نیستم که مطلقاً مسئله ی کثرتگرایی چیزی تازه و دستاورد عصر جدید است، بلکه ما در آثار متفکران بزرگ کهن نیز بازتاب این موضوع و مفهوم را می خوانیم و می بینیم- و در میان ما شرقی ها، مولانا یکی از برجسته ترین اندیشمندان این عرصه بود
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
در باب مسئله ی دزدی که شما بالای آن نقد کردید باید بگویم که، اگر ما یک پدیده را تحلیل نکنیم و عوامل و علت ها حتی دلایل بروز آن را دقیقاً نیابیم، چگونه می توانیم ماهیت آن را درست تبیین داریم. ما دزدی نداریم، اگر عملی داریم که به آن این مقوله را بکار می بریم، آن خود مولود عوامل و علت های متفاوت است و نمی توان همه را در یک سمت نهاد و یک قضاوت واحد را نسبت به آن ارایه داد.
.
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
مسئله ی «دزدی بالهوسانه» و «دزدی از روی نیاز» حتی در فلاسفه ی اخلاق گوناگون نیز بازتاب یافته است. این ها علت های بوجود آوردنده ی این عمل اند و نمی توان از آن ها چشم پوشید و در مقابل، سعی نمود بدون در نظر داشت آن علت ها، ماهیت مقوله و عمل دزدی را توجیه کرد
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
شما بیشتر به نفس عمل دزدی نگاه دارید تا عوامل بوجود آوردنده ی آن، و در مقابل، من به علت های آن تا خود آن
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
دوست دارید دیگران را در این بحث شریک کنیم؟
پس مرا قول کن، تا به شکل پیام یا رویداد، چند تن دیگر را در این موضوع برچسب بزنم.
خیلی حرف هاست که باید گفته شود...
about an hour ago · Delete
حکمت مانا
حکمت مانا
من به عنوان "دوست" افزودم ات... بقیه اش با تو
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
نمی شود که پاره ی از دولتمردانی که بیت المال را از روی هوسها و شهوات خود به یغما برده اند را با یک فرد ناتوان و مجبوری که همه در ها برویش بسته شده است و مجبوراً دست به دزدی می زند تا نه تنها حیات خود را بلکه خانواده ی خود را تضمین بکند، یکی دانست. باوجود اینکه، اگر بجای ملاک های اخلاق اجتماعی و دینی، با ملاک های اخلاق طبیعی این موضوع را اندازه کنیم، شرح تنازع بقاء داورین دیگر همه مسئله را ساده ساخته، حل می کند
about an hour ago · Delete
Noorullah Noori
Noorullah Noori
در خصوص قضاوت های فردی باید بگویم که، باز شبیه به استدلال من در خصوص علل و عوامل دزدی که پدید آوردنده ی عمل دزدی است، قضاوت و ماهیت آن نیز بر مبنای ملاک های آن از فردی تا فردی متفاوت است. حال نمی دانم که شما با چه معیار هایی اخلاقی (طبیعی، دینی، اجتماعی) اعمال و رفتار های را مورد قضاوت و داوری خود قرار می دهید، زیرا از گفته های تان چنین استنباط می نمایم که معیار های داوری اخلاقی ما بسیار متفاوت است